بلاقا گؤره



تانري آديلا
عزيز گؤروشچولر وبلاگيما خوش گليبسيز
بورادا آذربايجانا گؤره مطلب لر اولاجاق و اومود ائديرم راضي اولاجاقسيز
سيزين ده يرلي گؤروش لرينيز و يوروملارينيزي گؤزله ييرم
ساغ قالين
-----------------------------------------
بنام خدا
با سلام
من در اين وبلاگ ناچيز هدفم خدمتگذاري به آذربايجان و پاسداري از زبان توركي آذربايجانيست
انشاالله كه از مطالبم راضي باشيد
با تشكر
سورغو
  • بيزيم ديل هانسيدير؟
بلوقوما سس وئرين
سایغاج
rss feed
Azərbaycan var olsun آذربايجان وار اولسون
آذربايجان اورييمي ياشادان تكجه سنسن..
آنا یارپاق       ایلگی      

تاريخ ، جغرافيا و مدنيت خوي

پرويز يكاني زارع (ائليار)

   

       شهرستان خوي ، به سبب پاكي و بي آلايشي مردمان و طبيعت بكر و زيبايش به » دارالصفا« و به سبب پايبندي عميق مردمش به زهد و پارسائي به » دارالمؤمنين « مشهور گشته و در عين حال به : نمك ، توت ، گندم طلائي وآفتاب گردان خود شهرة عام و خاص بوده و به كسب عناويني چون شهر گل سرخ و» نو عروس شهرهاي جهان « نايل آمده است.

» لطفعلي بيك آذر بيگدلي« حق مطلب را به شايستگي تمام چنين ادا كرده است:

خوي! به نزهت مصر و نه مصر فرعوني   

چه خوي! به خضرت شام و نه شام ظلماني

خوي! به يــمن عدالــت مــداين اول      

چه خوي! به ميمنت و امن كعبة ثاني

خوي! كه ديد در آن لاله ريخت چو ژاله    

 گل بهشت، خوي از خجلتش ز پيشاني

از شانزده قرن پيش از اين تا به امروز نام اين شهر خوي  بوده است.

برخي مي گويند: كلمة» خوي« يك كلمة ارمني و به معني قوچ مي باشد. اين اشتباه محض است چه ارامنـه در منـابع خــود،» خـوي « را » هيرن « ناميده اند.

پاره اي هم كلمة خوي را پهلوي و به معناي نمك عنوان نموده اند . اين نظر هم به سبب بافت فرهنگي ـ اجتماعي و سياسي منطقه از ارمنة قديـم تـا بـه حـال غـير مـمكن مي نمايد.

گروهي نيز خوي را به معني  عرق  دانسته اند و سبب آن اشعار برخي از شعرا مي باشد . بطور مثال ظهيرالدين فاريابي چنين سروده است:

آنان كه به جهل با تو مي ستيــزند  

 افتند چنان كه روز محشر خيزند

خصمانت مراغه مي زنند اندر خوي 

  هر چند كه در مرند و در تبريزند

     بنوشتة ادوين رايت به نقل از هرتسفيلد ، خوي در سالنامه هاي آشوري قرن هشت پيش از ميلاد بصورت » حويه وه « آمده است.

كلمنت ماركام انگليسي هم نوشته است كه: مي گويند شهر خوي در محل شهر قديم آرتاكسانا پايتخت ارمنستان بنا شده است ً اما چنين ادعا هم اشتباه محض است، چه اطلاعات موجود حاكي از اين است كه شهر  آرتاكسانا  را  آرتاكسي  پادشاه ارمن به دستور نيبال سردار كارتاژ در هشتاد سال پيش از ميلاد ، در ساحل شمالي رود . آراز بنا نموده است و روميها با فرمان» كوربولو « سردار رومي در سال58 ميلادي آنرا خراب كردند و خرابة آن حدود اوايل قرن14 هجري قمري و اواخر قرن19 ميلادي موجود بوده و در نقشه هاي جديد، محل آن مابين روستاهاي ً تون ً و ً دده لو ً مشهود بود و در27 كيلومتري شهر ايروان قرار دارد .

بنظر مي رسد نام»  خوي  « با جزء آخر نام شهر قلعه اولخوكه2700 سـال پـيش در همينجا بوده و يا با جزء آخر نام » ساردوري خورد « شهر قلعه اي كه يكي از شاهان اورارتو بنام ساردوري در كنار شهر قلعه ً اولخو ً ساخته بود ، بي ارتباط نباشد.

به احتمال ديگر ، خوي يك كلمة اصيل تركي ، از كلمة كويون = قويون به معني گوسفند مي باشد كه به مرور بصورت كوي ً (koy) آمده و سبب عدم وجود حرف » ك « در تركي آذربايجاني گذشته ، تبديل به خوي(xoy) گشته است .

» خوي«  قدمتي بيش از سه هزار سال دارد . حتي يادگارهايي از دوران »  اوراوتو  «  يي در دل خود مدفون دارد و همراه شهرهاي سالماس، ماكي در سده هاي8 و9 پيش از ميلاد جزء استان اورارتويي»  سان گي بو تو « بوده است و آشوريان ناحية آبادي هاي كنوني: خوي، قوتور، مرند، ماكي، سالماس و گونئي را ً سان گي بوتو ً ناميده اند و در عهد باستان كلاً پوشيده از جنگل انبوه بوده است.

ً ميرزا بالا ً نويسندة مادة خوي ً انسيكلو پدي اسلامي ً بر وجود ً خوي ً در پيش از اسلام مهر تأييد زده است.

با توجه به ذكر نام ً خوي ً در قديمترين متون جغرافياي اسلامي از جمله ً المسالك و الممالك ً اين خرداد به ( تأليف شده به سال230 هجري قمري) ، قبول وجود شهر خوي را در دور ساسانيان در محل كنوني آسان  مينمايد.

كهن ترين آثار به جا مانده از ساكنان قديمي شهرستان خوي ً خوي چو خورو ً (جلگة خوي)،ً كول تپه لر ً ( تپه هاي خاكستري) هستند و بر خلاف نظرية خيلي   از محققين و مورخين هيچ ارتباطي با آتشكده نداشته بلكه يادگاري از سنت سوزاندن اجساد مردگان در آزربايجان باستان بوده است. از دلايل اين ادعا يكي اينكه ، وجود اين تپه هاي صرفاً در محدوده آزربايجان قديم بوده است .

ديگراينكه ، در همة اين كول تپه لر بدون استثنا استخوان هاي سوخته انساني پيدا شده است .

حمداله مستوفي در نزهةالقلوب از خوي تعريفي اين چنين ارائه داده است : خوي شهر وسط است... باغستان بسيار دارد، انگور وامرود پيغمبري  شيرين و بزرگ و آبدار آن در جاهاي ديگر نباشد. مردمش سفيد چهره، ختائي نژاد ،خوب صورتند، بدين سبب خوي را تركستان ايران خوانند... و حقوق ديوانيش53 هزار دينار است ... و دورش6500 گام است.

خوي در قرن هشتم هجري ، يك تومان بوده است . تومان منطقه اي بزرگتر از شهرستان و كوچكتر از استان در تقسيمات كشوري آنروز بوده است و شامل شهر هاي : خوي، سالماس، اورمو، اوشنو مي شده است و حمداله مستوفي در اثر خود اين موضوع را تصديق نموده است .

بازار خوي از فعالترين بازارهاي آزربايجان و ياد آور روزگار پر رونقي است كه در مسيرا يپك يولو (جادةابريشم) بر سر راه تجارتي چين وتركستان و اروپا قرار داشته است .

خاقاني شيرواني در قصيده اي معروف در مدح ركن الدين خوئي و ركن الدين رازي چنين سروده است:

نام خوي زين چوزر ري تازه

كاروي زان چو نقد خوي به عيار

اين شعر بخوبي مي رساند كه در قرن ششم در خوي سكه ضرب مي شده و مسكوكات طلاي خوبي از نظر درجة خلوص معروف بوده است . سكه هاي ضرب شده در خوي به تاريخ هاي716-723-841-1189-1190-1192-1225-1271 هجري و قمري، زينت بخش موزه هاي معتبر ايران و جهان خود مهر تاييدي است بر اين ادعا .

در تقسيمات كشوري مصوب1316 هجري شمسي ، شهرستان خوي شامل بخش هاي: ماكي، چالديران، عرب لر(پلدشت)، سالماس و چايپارا بوده است .

خوي به داشتن منسوجات وديبايي كه ً جولخً خوانده مي شد، معروف بوده است. ً ابن فارضً شاعر و عارف مصري، ديبا و پارچه هاي ابريشمي گلدار خوي را چنين توصيف مي كند:

كعروس جليت في خبر

صنع صنعا و ديباج خوي

در سال1311 هجري وشمسي، خوي پا به پاي تبريز و جلفا و آستارا، از جملةگمرك هاي ورودي آزربايجان محسوب مي شد و كالاها از گمرك خوي به ديگر نقاط آزربايجان مبادله مي شد.

ظهير خونجي از شاعران قرن6 و7  هجري ،در يك رباعي ،اصل گل سرخ (قيزيلگول) را از شهر خوي دانسته است :

گل را مبارك رخ فرخنده پي است

هر كجا كه بود زينت آنجا زوي است

گفتم :زكدام شهري ، اي من خاكت

گفتا نشنيده اي كه اصلم زخوي است

  شهرستان خوي از شمال به ماكي و چالديران ، از غرب به كشور توركيه، از شرق به مرند و جلفا، از جنوب  غربي به شبيستر محدود است . از پنچ بخش مركزي، چايپارا، ائواوغلو،قوتور،سؤكمن آوا (زورآوا) تشكيل گرديده و مساحت آن5461 كيلومتر مربع مي باشد. جمعيت آن323194 نفر و جمعيت مركز شهرستان148944 نفر است .

  از كوههاي  آن مي توان به اورين داغ (به معني كوه با عظمت و بزرگ )، چيلله خانا، آرديچ ، ترجان (سولطان سورا و قوچ داغي و گير بوران ) اشاره نمود. اورين يا آورين كلمة اصيل تركي و به معناي بزرگ و دنيا بوده و با كلمات » آرسابيا « ، » ارتته « ، » ائرتيا = ارت « ( كوه ) ، » آغري= آگري « ( آرارات ) بي ارتباط نيست و اورين داغ يعني كوه بزرگ و با عظمت  در طول جنگلهاي ايران و روس، سردار معروف روس (ژنرال پاسكويچ) عليرغم تصرف شهرهاي تبريز و اردبيل و پيشروي تا ً قاپالان داغً به دنبال محاصرةطولاني شهر خوي و مقاومت دليرانة خوييها از تصرف خوي مايوس گشته و راه خود پيش گرفت.

   در پايان جنگ جهاني اول نيز رشادتهاي و مقاومت سرسختانه خوييها، نقشه هاي شوم استعمار و افكار ماليخوليائي عمال استعمار يعني ارامنه را در شهر خوي نقش بر آب نمود و آندرانيك پس از شكستي سخت از خوييها فرار را بر قرار ترجيح داد .

  در ميان حاكمان خوي ، دو نفر در رعيت پروري و رفرميست بودن شهرةعام و خاص بودند:

  يكي احمدخان دونبوللو و ديگري پسرش حسين قولو خان دونبوللو. خوي بازار ، داغ باغي ،خان كروانساراسي، خان حاملي، خان مچيد و مدرسه سي از آثارحكومت سي سال احمد خان مي باشد .

در دورة مشروطيت (سال1288 هجري شمسي) شهر خوي توسط مجاهد نستوه و آزاديخواه بزرگ زنده ياد ً ميرزانورالله خان يكاني زارع ً (عموي نگارنده) و ديگر مجاهدان يكاني از دست عامل استبداد (مكرم الدوله) آزاد گرديد. از اين جهت در تاريخ مشروطيت ميرزا نورالله خان به فاتح خوي ملقب شده است .از آثار تاريخي خوي ، آثاري چون : قالا قاپيسي (داش دروازا)، خوي بازاري ، شمس تبريز ميناره سي (اينجانب در مقاله اي با ادلة زياد ثابت كرده ام كه تربت عارف بزرگ شمس تبريزي در پاي همين منار قرار دارد)، خاتين كؤرپوسو، موطليم (مطلب) خان و شاه و موللا حسن و خان مچيدلري، سيد بهلول ايمامزاداسي، سيد يعقوب مغوره سي ، يئددي قارداشلارتوربه سي، آخوندموللازين العابدين نوايي وسيد تاج الدين و آخوند موللا علي توربه لري ، نخجوانلي پير عمر و ذهبيه تورب لري، طاباغا باغ، بلديه بيناسي، شاه تهماسبين امريه كتبه سي ، كول تپه لر ، پورياي ولي توربه سي و ... اشاره نمود .

   رواج صنعت قاليبافي در شهرستان خوي، به اين شهرستان در كل آزربايجان  و حتي ايران  موقعيت بس ممتازي را فراهم نموده است. در زنبورداري نيز شهرستان خوي در سطح ايران از مقام ممتازي برخوردار است و خوي را مي توان مركز كشت دانه هاي روغني ايران بحساب آورد.

شهرستان خوي در عهد مشروطيت صاحب هشت روزنامه بود كه در خوي و يا بدست خوئيها در خارج از خوي منتشر مي شد:آزادي (در استامبول)، هفته نامه اصلاح (در خوي) بريد شمال (در خوي) ، تبريز (به مديريت اسماعيل يكاني در تبريز)، كارگر (در خوي)، مكافات (به صاحب امتيازي روانشاد ميرزانورالله خان يكاني در خوي)، شفق (در خوي)، نداي حق (در خوي)

شهر خوي مركز اين شهرستان با مساحتي حدود17/7   كيلومتر مربع بين38 درجه32 دقيقه عرض شمالي و44 درجه و58 دقيقه طول شرقي قرار دارد و ارتفاعش از سطح آبهاي آزاد1180 متر مي باشد.

   آب و هواي شهرستان خوي به سبب وجود كوه هاي حصار مانند كه مانع نفوذ بادهاي سرد زمستاني است، در زمستان نسبت به شهر هاي اورمو و تبريز گرمتر است، و در تابستان بادهاي گرم، سبب گرمي هواي اين شهر مي شوند حد متوسط بارندگي سالانه در خوي300 ـ400 ميليمتر است.

   محل اوليه خوي بقولي چورس فعلي يا دروازة آن بوده ولي برخي بر اين عقيده اند محل اوليه آن ربط بوده است كه در حال حاضر در حومة خوي واقع مي باشد.

   خوي هنگامي اهميت يافت كه جنگ معروف چالديران بين شاه اسماعيل صفوي و سولطلان سليم خليفة عثماني درگرفت، بعدها نيز اهميت آن بيشتر شد ، بطوريكه فتحعلي شاه با راهنمائي ژنرال گاردان حصار محكمي گرد آن بنا كرد.

  در آخر جنگ جهاني اول كه روس ها خاك ايران را تخليه كردند ، ارامنه در اثر تحريكات بيگانگان و كمكهاي مالي آنان ، براي تشكيل ارمنستان بزرگ شورش نموده و چند شهر مهم مانند اورمو و سالماس را غارت كردند و بعد از سه طرف با پنج هزار تفنگچي و اسلحه و ساز و برگ كامل به خوي يورش آوردند ، ولي در نتيجه رشادت و شجاعت خوييها موفق به تسخير شهر نشده و با بر جاي نهادن تعدادي كشته عقب نشيني كردند .

   با ظهور سلسلة صفويه در تاريخ آزربايجان و ايران ، شاه اسماعيل صفوي خوي را در مورد توجه خاصي قرار داد و در آباداني آن كوشيد و اين شهر را كه اقامتگاه زمستاني امراي تركماني بود ، به پايتخت زمستاني خود برگزيد

  بنا به نوشتة» آنجوللو« سفير ونيزي ، شاه اسماعيل پس از اينكه شهر خوي را بعنوان اقامتگاه زمستاني خود برگزيد، كاخ با شكوهي به نام » دولت خانه « و سه منار از شاخ آهو در اين شهر ساخت كه امروز فقط يكي از آنها به نام » منارة شمس تبريزي « باقيمانده است ، و بدين ترتيب خوي مركز سان سپاه گرديد.

   شاه اسماعيل ماندن در دولتخانة خوي را بر ماندن در تبريز ترجيح مي داد ،زيرا اطراف خوي براي شكار مساعدتر از تبريز بود.

   بلاذري در فتوح البلدان چنين آورده است: » در سال20 هجري عتبه بن فرقد سلمي ، سردار سپاه اسلام وارد موصل گرديد و پس از تصرف بقيه نقاط موصول و ... به حدود اورمي و حور و خوي و سلماس رسيد و بلاد مزبور را نيز متصرف شد ... «

   در دوران ضعف عباسيان كه گردنكشان هر ناحيه سر به طغيان برميداشتند، خوي بارها ميدان جنگ پادشاهان ارمني نژاد ارمنستان و شاهان محلي آزربايجان شد، ولي همواره ارمنيها با شكست مواجه مي شدند و عقب نشيني مي كردند. در زمان آلپ ارسلان سلجوقي نيز ارمنيها به قصد تصرف خوي و سالماس روي به اين سامان نهادند ولي مردم غيرتمند اين دو شهر شخصاً نيرويي جمع كرده و به مقابله برخاستند و آلپ ارسلان به ياري آنها شتافت .

   با دست يابي سلجوقيان به روم، خوي در بين شاهراه ارتباطي شرق و غرب قرار گرفت. اين دوره را مي توان عصر طلايي رونق اقتصادي شهر خوي به حساب آورد، بطوريكه سلطان سنجر سلجوقي ، خوي را جزو خالصجات دولتي مخصوص سلطنت قرار داده بود و پس از وي به دختر توغرول (طغرل) فرزند آلپ ارسلان رسيد.

   شهر خوي كه پيش از اسلام در مسير جادة معروف» ايپك يولو « (جادة ابريشم) قرار داشت، در دورة اسلامي هم بر سر بزرگراه عربستان به ماوراي خزر قرار داشت.

   در دوران باستان، دشت خوي جزئي از درياچة اورمو بوده است. شوري طبقات زير زمين بخصوص در قسمت شرقي اين شهرستان يادگار آن دوران ماقبل تاريخ است.

   اينجانب شخصاً معتقدم كه در دورة پيش از اسلام شهر خوي در محل فعلي قرار داشته است. سند زندة اين ادعا كشف گورهايي از اجساد با وسائل زندگي در كنارش كه در بازسازي مغازه معطر در چهار راه مركزي پيدا شده بود. اما در ابتداي دورة اسلامي تا اوايل سلسله صفوي شهر در ناحية غربي شهر فعلي، در منطقة ربط و محله و شووه نه بود وشاهد اين ادعا هم وجود مناره هاي شمس تبريزي و قصر شاه اسماعيل صفوي در محلةامامزادة بهلول و ديگر آثار ساختماني حتي بازار و ... در گودبرداريهاي نواحي ربط ومحله و شووه نه مي باشد. در دورةصفويه شهر  مجدداً به محل امروزي خود تغيير مكان داد و اين ادعا هم كشف طاقهاي گنبد شبيه  چهار سوق بازار درچهار راه مركزي (داروخانة باوندي يا سيدكباري در سال1374 هجري شمسي ).

به بيان كلي تر اگر حفريات و كاوشهاي باستان شناسي در اين شهر صورت گيرد، نشان خواهد داد كه شهر فعلي روي بقاياي چندين شهر بنا شده است.

   ياقوت در معجم البلدان (ج2 ، ص501) ، زكرياي قزويني در آثار البلاد(چاپ بيروت، ص527) متفقند كه در روزگار آنان خوي از شهرهاي آبادان آزربايجان بود، بارويي سخت استوار داشت از آبهاي فراوان ، از مزارع حاصلخيز ، از باغستانها و درختان انبوه ، كثرت خيرات و از وفور ميوه هاي آن سخن گفته اند: در دوره ايكه ما در مطالعة آن هستيم جملگي اهل مذهب سنت و جماعت دارند و بداشتن ديبايـي كه » جولخ «خوانند معروف است. چشمة بسيار پرآبي دارد.( احتمالاً زلزله بولاغي ) كه آب آن در تابستان سرد و در زمستان گرم بوده است.

شهرستان خوي از دو منبع عمده آب برخوردار است. يكي از اين دو منبع آبهاي سطحي يا رودخانه ها و چشمه ها ، و ديگري آبهاي زيرزميني. از رودخانه هاي خوي ميتوان به موارد زير اشاره كرد:

   قوتورچاي كه از ساراي و قره حصار در خاك توركيه سرچشمه مي گيرد و با تحويل گرفتن آب رودهاي فرعي مانند» قودوق بوغان چايي « ، مرند چايي و قره سو سرانجام در» شام دره سي« به آراز مي ريزد .

آغ چاي از دامنه هاي قله» اورين داغ« و محالات ( آللاه و سؤكمن آوا ) سرچشمه مي گيرد و پس از وصل شدن به مُرُكان چايي سرانجام به آراز مي ريد و آغ چاي پس از مشروب ساختن جنوب و شرق خوي و بخش ائواوغلو به قوتور چاي ميريزد.( در فرهنگ مردم ترك به رودهايي كه منشاء آب ذوب برفها و باران باشد آغ چاي، و به رودهايي كه منشاء آنها چشمه ها باشد قره چاي مي گويند .)

پَسَك چاي، اَلَند چاي، قازان چاي از رودهاي ديگر خوي مي باشند.

چشمه ها و آبهاي معدني خوي نيز از اين قرار هستند: رازي بولاغي ، دسته دره بولاغي، قرينجه بولاغي ، وئشله بولاغي، نوايي بولاغي ، قئينر بولاغي و...

در دورة قاجار و در جنگ ايران و روس ، خوي بعنوان يك شهر پشتيباني جبهه بوده و در نتيجه از خطرات جنگ مصون ماند. ولي در دوره دوم اين جنگها خوي مركز فرماندهي عباس ميرزا بود، از اينرو پس از شكست ايران و بسته شدن عهدنامه توركمن چاي ، خوي را بعنوان گروگان پرداخت غرامت جنگي به مدت14 ماه در اشغال خود گرفتند و تنها پس از دريافت غرامت در سال1245 هجري قمري ، خوي را تخليه كردند .

شهرستان خوي بنوبة خود داراي آثار قديمي فراوان مي باشد كه اهم آنها عبارتند از :

مساجد و تكاياي خوي: اولياء چلبي كه در سال1057 قمري از خوي گذر كرده است، مي گويد:» اين شهر چندين بار تخريب و آباد شده است . هفتاد مسجد دارد كه دو تا از آنها مسجد جامع هستند. « تعداد مساجد خوي بعد از انقلاب به بيش از300 رسيده است . معروفترين مساجد خوي عبارتند از:

» موطليب خان مچيدي« در مركز شهر واقع شده و تقريباً در ابتداي خيابان طالقاني( سالماس ـ شاپور) قرار دارد. اين مسجد در زمان ايلخانيان بنا شد و توسط مطلب خان در قرن سيزدهم تجديد بنا شده و از حجره هاي دو طبقه تشكيل شده است و فاقد گنبد مي باشد . قسمت فوقاني شاه نشين بالاي محراب ورودي شبستان با مقرنسهاي درشت گچبري شده است .

قاآني در قصيده اي ضمن ستايش از مسجد و باني آن تاريخ بناي آنرا برابر1255 (البته تجديد بنا) يافته است: » شد از نو كعبه ديگر بنا در مكه ديگر«

   ماللا حسن مچيدي: باني مسجد ، ملا حسن ابن عبدالنبي تسوجي امام جمعه خويي در سال1230 هجري قمري مي باشد. اين مسجد در سه راهي» تبريز خياواني« ( خيابان انقلاب ) و ضلع جنوبي آن بنا شده ، داراي دو رديف ستون سنگي تراشيده بفرم هشت ضلعي است . تزيينات و آرايشهاي اين بنا در نوع آجرچيني گنبدهاي سقف پوشي سالن شبستان مسجد خلاصه مي شود.

   شاه مچيدي ( مسجدسيدالشهداء): اين مسجد اول» تبريز خياواني« قرار گرفته است . بناي آن توسط احمدخان دونبللو و تكميلش توسط حاجي ميرزا يحيي امام جمعه خويي و آقا شيخ محله اي در سال1317 هجري قمري بوده است تزيينات آجري داخلي در گنبدهاي سقف پوش و گوشواره هاي مربوطه بسيار جالب توجه مي باشد. مسجد داراي هشت ستون سنگي و15 طاق گنبدي مي باشد.

   از ديگر مساجد معروف خوي مي توان از مساجدي چون: حاجي بابا مچيدي، شيخ مچيدي، سلمان خان مچيدي، آقا ابراهيم مچيدي، ساييل لر مچيدي، داش آغلايان مچيدي و خان مچيدي ساخته شده به سال1207 هجري قمري كه به تازگي بازسازي شده است ، نام برد .

شهرستان خوي گذشته از مساجد زياد ، صاحب مزارات عديده اي نيز هست. اهم اين مزارات عبارتند از: امامزادة سيد بهلول در ايمامزادا محله سي ، بالا ايمامزادا ، آغا مير يعقوب مغوه ره سي در خيابان طالقاني ، سيدتاج الدين مغوه ره سي در روستايي به همين نام ، يئددي قارداشلار توربه سي در محله ربط ، آخوند زين العابدين نوايي مغوه ره سي ، ماللا علي خويي مغوه ره سي ، مزار مير عمر نخجواني در روستاي پيركندي.

   منار شمس تبريزي از آثارقديمي ديگر اين شهر مي باشد كه در واقع سه تا بوده اند و در دوره شاه اسماعيل صفوي بنا شده است . در مجمل فصيحي در دو جا تصريح مي كند كه شمس تبريزي در خوي مدفون است و يكي در جلد دوم صفحه342 در ضمن بحث از حوادث سال617 قمري: وفات شمس الدين تبريزي مدفونا به خوي و ديگري در جلد دوم همان كتاب صفحة380 : »  شيخ شمس الدين تبريزي كه به خوي مدفون است « ، باضافة دلايل فراوان ديگر كه شخصاً گردآوري كرده ام بطور يقين مي توان گفت كه قبر عارف نامي آزربايجان شمس الدين تبريزي در كنار همين مناره قرار دارد.

   قالا قاپيسي يا دروازة سنگي خوي از آثار تاريخي و قديمي ديگر خوي مي باشد و قديمي ترين اثر قلعه خوي بوده و بدوره ائلخانان مربوط است. اين دروازه سنگي كه در طرفين هلال سر در آن نقش دو شير حجاري شده است، بوسيله تخته پلي كه بر روي خندق شهر كشيده شده بود، به جاده سالماس وصل مي شده است و از اين روي بنام دروازة سالماس هم شهرت داشت قلعه خوي داراي پنج دروازه بود: دروازة چورس يا دروازة ماكي در جهت شمال قلعه، دروازة شوراب يا دروازة تبريز در سمت مشرق ، دروازة خياوان يا دروازة سالماس در سمت جنوب، دروازة استامبول يا دروازة محله در سمت غرب و دروازة شووه نه در سمت جنوب غرب قلعه.

   از جمله آثار قديمي ديگر خوي يكي هم بازار آن مي باشد . بازار خوي در قرن دوازدهم هجري قمري بدستور احمدخان دونبوللو حاكم خوي بنا گرديد. مجموعه اقتصادي بازار خوي با تزيينات مخصوص گچبري، آجري و كتيبه آراسته شده در واقع بقاياي بافت بزرگتري است. تا سال1341 هجري شمسي استقلال صنف ها در بازار حفظ شده بود و هر صنف براي خود بازار جداگانه اي داشت . اين بازار از تعدادي بازارهاي اصلي و فرعي ، سراها ميدانهاي اقتصادي تشكيل شده بود كه به ترتيب از جنوب به شمال و از شرق به غرب از قسمتهاي زير تشكيل شده است:

   دباغ خانا اوستو، امير بازاري، مغوه ره بازاري، باشماقچي بازار، صرافلار بازاري ، قناد بازار ،راستا بازار ، جواديه ، بوياقچي بازار ،  قصاب بازار ، بالچي بازار ، عطار بازار ، زرگر بازار ، فرشچي بازار ، خرزي بازار ،حراج بازار ، پئنجرچي بازار ، باريتچي بازار ، سراج بازار ، تنيركه بازار ، ميسگر بازار ، بؤركچو بازار ،پيچاقچي بازار ، نجار بازار ، صانديقچي بازار ، كؤمورچي بازار ، خان كروانساراسي ،حاجي مير هاشم كروانساراسي ، موطليم(مطلب ) خان كروانساراسي ، كيشميشچي لر كروانساراسي ، چيت ساز كروانساراسي ، قوشا كروانسارالار، يئكانلي لار كروانساراسي ، سيدضيا كروانساراسي،  محله خياواني كروانساراسي ، قاپان مئيداني، بوغدا ميداني ، سامان مئيداني ، دوز ميداني و مال مئيداني.

   خاقاني شيرواني در قصيده اي شهرهاي خوي و ري را باهم ستوده و اين دو شهر را قبله زايران و نقد خوي را معيار مسكوكات معتبر شمرده است. خاتين كؤرپوسو ( پل خاتون) از آثار تاريخي ديگر شهرستان خوي مي باشد كه در كنار دامنه تپة غضنفر بر روي رودخانه قوتور چاي بسته شده و قدمت آن به قرون7 و8 مي رسد و بعدها توسط احمدخان تعمير شده است. اين پـل كه در چهار كيلومتـري شـهر قـرار دارد ، شش دهنه مي باشد.

كتيبه فرمان شاه تهماسيب صفوي از آثار تاريخي ديگر خوي مي باشد كه در موزة خوي نگهداري مي شود . اين فرمان در سال918 هجري قمري به مردم خوي دربارة ماليات صادر شده است و فرمان بر روي قطعه سنگ مرمري سفيد رنگ حك شده است.

منابع: 1ـ تاريخ و جغرافياي آزربايجان از پيش از تاريخ تا دورة معاصر ، پرويز يكاني زارع 1382/1/21

2ـ تاريخ و مدنيت آزربايجان در يك نگاه، 1381، پرويز يكاني زارع ، فصل دوم

 

منبع مقاله:

وبسايت هفته نامه اورين خوي


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر
بؤلوم : تاريخ
یارپاق لار :
 
   
 
Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : MyTheme.ir